برخی بر این باورند که ثروتمند شدن مسئله شانس است. من مخالفماین که آیا فرصت فرصت خوبی را برای شما فراهم می کند یا نه ، سوال اصلی نیست. نسبتا:
- آیا واقعاً فرصتی را در مقابل خود تشخیص می دهید؟یا آیا نمی توانید از آن بخاطر آنچه در آن است قدردانی کنید؟همانطور که نویسنده سوئیسی مکس فریش یک بار گفت ، "شانس به من نشان می دهد که من به چه چیزی چشم دارم."
- و اگر استراحت خوش شانس خود را تشخیص دهید ، از آن استفاده می کنید؟آیا شما عمل می کنید؟یا شما کسی هستید که می گوید: "شاید اکنون زمان مناسب نباشد. شاید این چیزی باشد که یک روز در مورد آن فکر کنیم ... "
این احتمال که کسی فقط در طول زندگی خود همیشه خوب یا بد شانس را تجربه کند ، بسیار کم است. طی سالها و ده ها سال ، در بیشتر موارد ، شانس خوب و بد باید یکدیگر را متعادل کند.
1. تعیین اهداف بزرگ
جک ما آزمون را برای ورود به دانشگاه شکست داد ، در ریاضیات خیلی خوب نبود و چیزهای زیادی در مورد فناوری نمی دانست. اما از ابتدا ، او بزرگ فکر کرد و اهداف بسیار جاه طلبانه ای را برای خودش تعیین کرد. اندکی پس از تأسیس علی بابا ، وی به یک روزنامه نگار گفت: "ما نمی خواهیم در چین شماره یک باشیم. ما می خواهیم در جهان شماره یک باشیم. "او از موفقیت آینده خود اطمینان داشت که ، در فوریه 1999 ، او حتی یکی از اولین جلسات علی بابا را فیلمبرداری کرد - تا اطمینان حاصل کند که این لحظه کلیدی ثبت شده است تا شروع موفقیت خود را نشان دهد.
2. توانایی فروش
دو سوم از مصاحبه شوندگان در کتاب من The Wealth Elite اظهار داشتند که آنها بیشتر از موفقیت خود را به توانایی فروش خود مدیون هستند. برای آنها ، فروش فقط مربوط به محصولات یا خدمات بازاریابی نیست. آنها فروش را به مراتب گسترده تر تعریف می کنند. برای آنها ، فروش همه چیز در مورد توانایی متقاعد کردن افراد دیگر است ، خواه تأیید یک مقام دولتی ، ترغیب متقاضی کامل برای پذیرش شغل ، برنده شدن بر کارمندان یا صحبت کردن با یک بانکدار در انجام تعهد مالی محکم باشد. یکی از مصاحبه شوندگان Superrich من توضیح داد: "همه چیز فروش است."
3. عدم انطباق: شادی در شنا در برابر جریان
آنها قانون بانکی سرمایه گذاری ، خرید سهام ، کالاها ، ارزها و اوراق قرضه را از سراسر جهان پاره کردند.
سرمایه گذار جیم راجرز قبل از اینکه در سال 1968 در وال استریت کار کند ، تاریخ و فلسفه را در ییل و آکسفورد تحصیل کرده است. در مواقع سخت برای بازار سهام ایالات متحده ، وی موفق شد پایه و اساس ثروت و موفقیت خود را بسازد.
راجرز با جورج سوروس در یک بانک سرمایه گذاری بزرگ آشنا شد. آنها با هم صندوق کوانتوم را تأسیس کردند. آنها کتاب قوانین بانکداری سرمایه گذاری را پاره کردند و از سراسر جهان سهام، کالاها، ارزها و اوراق قرضه خریدند. آنها همچنین جزو اولین کسانی بودند که از استراتژی های نوآورانه مانند فروش کوتاه مدت استفاده کردند.
برخلاف اکثر سرمایه گذاران دیگر، راجرز سهام شرکت هایی را خریداری کرد که با مشکل مواجه بودند. به عنوان مثال، در اواسط دهه 1970، او سرمایه گذاری زیادی در شرکت هواپیماسازی لاکهید انجام داد. راجرز یک بار داستان یک شام شیک با بانکداران و سرمایه گذاران را تعریف کرد. یکی از مهمانان دیگر شنیده بود که راجرز در حال خرید سهام لاکهید بوده است. در آن زمان، لاکهید با رسواییهای متعددی روبهرو شد و تقریباً هر روز مطبوعات بدی دریافت کرد. قیمت سهام این شرکت سقوط کرده بود.
"چه کسی در چنین شرکتی سرمایه گذاری می کند؟"یکی از مهمانان تعجب کرد - آنقدر بلند که همه در شام می توانستند صدای او را بشنوند. مهمانان دیگر به خنده ملحق شدند. راجرز احساس تحقیر کرد - بالاخره او موضوع شوخی آنها بود.
اما راجرز تکالیفش را انجام داده بود و با تحلیل مثبتش از شرکت درست میگفت. قیمت سهم بالا رفت و صندوق او سود زیادی به دست آورد. در همان زمان، شاخص S& P 500 تنها 47 درصد افزایش یافت، صندوق کوانتومی که توسط راجرز و سوروس اداره می شود، رشد باورنکردنی 4200 درصدی را کسب کرد.
4. توانایی مقابله با مشکلات
ثروتمندان مسئولیت شخصی اشتباهات خود را بر عهده می گیرند.
اکثر ثروتمندان با شکستها و بحرانهای جدی مواجه شدهاند. آنچه قابل توجه است، نگرش آنها به طور کلی در هنگام اشتباه است. آنها نیروهای خارجی یا افراد دیگر را مقصر نمی دانند، بلکه به دنبال عیب در خود هستند.
آنها از این که قربانی شرایط یا اعمال شیطانی مخالفان خود شوند شکایت نمی کنند. آنها مسئولیت شخصی اشتباهات خود را می پذیرند. آنها همچنین برای تحولات منفی بازار بهانه ای نمی آورند. اگر بازار دچار افت شود، خود را به خاطر قضاوت نادرست از بازار سرزنش می کنند. بنابراین اغلب، این چیزی است که افراد موفق را از افراد ناموفق متمایز می کند.
5. تمرکز، تمرکز، تمرکز
در اوایل ژوئیه 1991، بیل گیتس پدر تعدادی مهمان از جمله پسرش بیل گیتس جونیور - بنیانگذار مایکروسافت - و سرمایه گذار وارن بافت را برای شام دعوت کرد. این دو نفر از موفقترین مردان جهان بودند که سالها در صدر فهرست میلیاردرهای فوربس قرار داشتند. میزبان از مهمانان شام خود پرسید: "به نظر شما چه عاملی برای رسیدن به جایی که در زندگی به آن رسیده اید مهم بوده است؟"
بافت بلافاصله پاسخ داد: «تمرکز کن.»بیل گیتس جونیور موافقت کرد.
وارن بافت نیز برای چندین دهه روی یک گل واحد متمرکز شده بود. به گفته زندگینامه وی ، آلیس شرودر ، حتی به عنوان یک کودک ، رویای او ثروتمند شدن بود. یکی از کتابهای مورد علاقه وی هزار روش برای ساخت 1000 دلار بود. هنگامی که 11 ساله بود ، بافت اعلام کرد که در زمان 35 سالگی میلیونر خواهد شد. در 16 سالگی ، او قبلاً 5000 دلار پس انداز کرده بود. امروز ، این حدود 60،000 دلار ارزش دارد-برای یک 16 ساله بد نیست. پیش بینی او فقط پنج سال خاموش بود. او در 30 سالگی اولین میلیون خود را ساخت.
6. توانایی جلب اعتماد از دیگران
جان دی راکفلر ، یکی از ثروتمندترین مردان تاریخ ، اثبات این است که اعتماد به نفس چقدر مهم در تجارت است. برای جوان راکفلر ، کلید موفقیت آینده او این بود که "پیرمردها بلافاصله به من اعتماد به نفس داشتند."وی گفت ، در طول حرفه باورنکردنی خود ، بزرگترین مشکل او همیشه "به دست آوردن سرمایه کافی برای انجام تمام کارهایی که می خواستم انجام دهم و می توانستم انجام دهم ، با توجه به مبلغ لازم."
بهترین راه برای اعتماد دیگران به شما چیست؟با بازیگری و حتی مهمتر - با فکر کردن به روشی که باعث اعتماد شود.
توانایی او برای جلب اعتماد بانکها و سرمایه گذاران یکی از با ارزش ترین دارایی های او بود ، زیرا راکفلر به خوبی می دانست: "این بیشتر به اعتماد به نفس من در مردان و توانایی من در الهام بخشیدن به اعتماد به نفس من است که من موفقیت خود را در زندگی مدیون هستم."بنابراین ، بهترین راه برای اعتماد دیگران به شما چیست؟با بازیگری و حتی مهمتر - با فکر کردن به روشی که باعث اعتماد شود. وارن بافت آزمون زیر را برای هر تصمیم و عمل اعمال می کند: آیا این چیزی است که شما برای همسر ، خانواده ، دوستان و همسایگان خود خوشحال خواهید شد که روز بعد را در روزنامه محلی خود بخوانند؟
7. پایداری و تمایل به آزمایش
بسیاری از کتاب ها بر اهمیت پایداری تأکید می کنند ، و این درست است. اما ماندن تنها قدرت هیچ تضمینی برای موفقیت نیست. باید با یک ویژگی بسیار مهم دیگر ترکیب شود: تمایل به آزمایش. آزمایش مهمتر از یک برنامه تجاری دقیق است.
مایکل بلومبرگ ، شماره 9 در لیست فوربس ثروتمندترین مردم جهان با دارایی 55 میلیارد دلاری ، اولین روزهای شرکت وی را شرح می دهد. یکی از بینش های اصلی وی این است که برنامه ریزی سفت و سخت می تواند آسیب بیشتری از خیر داشته باشد:
شما ناگزیر با مشکلات متفاوت از مواردی که پیش بینی کرده اید روبرو خواهید شد. گاهی اوقات وقتی طرح می گوید "زاگ" باید "زیگ" کنید. شما نمی خواهید یک برنامه دقیق و انعطاف پذیر در هنگام پاسخ سریع به راه بروید.
اگر می خواهید موفقیت بسیاری از شرکت های نوپا در سیلیکون ولی را درک کنید ، باید ایده "محوری" را درک کنید. این شامل آماده شدن برای تغییر اساسی در مدل کسب و کار شما در یک لحظه است. هدف این نیست که به یک مفهوم اصلی پایبند باشید و ثابت کنید که چقدر خوب است. هدف این است که یک موقعیت بازار قوی ایجاد شود. اگر این به معنای رها کردن طرح و دادن جهت کاملاً جدید و متفاوت به شرکت است ، زمان آن رسیده است که محوری باشد.
دکتر راینر زیتلمن مورخ و جامعه شناس است. او همچنین یک نویسنده مشهور جهان ، تاجر موفق و سرمایه گذار املاک و مستغلات است. جدیدترین کتاب او به جرات متفاوت بودن و رشد ثروتمند بودن: اسرار افراد خودساخته در سال 2019 منتشر شد.. "این شامل آماده شدن برای تغییر اساسی در مدل کسب و کار شما در یک لحظه است. هدف این نیست که به یک مفهوم اصلی پایبند باشید و ثابت کنید که چقدر خوب است. هدف این است که یک موقعیت بازار قوی ایجاد شود. اگر این به معنای رها کردن طرح و دادن جهت کاملاً جدید و متفاوت به شرکت است ، زمان آن رسیده است که محوری باشد.