معامله در بازارهای مالی می تواند بسیار سودآور باشد، اما آنطور که بسیاری از مردم فکر می کنند آسان نیست. فقط این نیست که شروع کنید و سپس به آرامی سود خود را بسازید تا زمانی که در قایق تفریحی شخصی خود شامپاین بنوشید. تبدیل شدن به یک معامله گر موفق به زمان، تلاش، مهارت و نظم نیاز دارد. در واقع، چهار زمینه وجود دارد که قبل از پرداخت پول به بازار باید درک شود:
- تحلیل بنیادی
- تحلیل تکنیکال
- روانشناسی تجارت
- مدیریت ریسک
معامله گران ممکن است ترجیح دهند بر روی اخبار بنیادی تمرکز کنند، یا ممکن است ترجیح دهند تاکید بیشتری بر نمودارها و تحلیل تکنیکال داشته باشند، اما در تجربه من، ترکیبی از هر دو بهترین رویکرد برای تصمیم گیری زیرکانه معاملات است.
از هر نوع تحلیلی که استفاده میکنید، دو عامل برای هر معاملهگر موفقی ثابت میماند: توانایی کنترل احساسات خود در هر شرایطی و مدیریت ریسک به طور مداوم در هر زمان.
تحلیل بنیادی
تجزیه و تحلیل بنیادی می تواند اشکال مختلفی داشته باشد، از اخبار سرفصل و داده های اقتصاد کلان گرفته تا ترازنامه شرکت و نسبت قیمت/درآمد و غیره. با این حال، برای اکثر معامله گران، داده های کلان اقتصادی مهم ترین هستند. نرخ بهره، تولید ناخالص داخلی، تورم و داده های اشتغال برخی از اعلامیه های کلان سطح 1 هستند که به طور منظم توسط سازمان های دولتی در سراسر جهان منتشر می شوند. این دادهها نه تنها میتوانند باعث نوسانات سریع و کوتاهمدت شوند، بلکه اگر مجموعهای از ارقام ماهانه را با هم ترکیب کنید، میتواند تصویری بلندمدت از اقتصاد یک کشور خاص ارائه دهد.
این به نوبه خود جهت بالقوه بازار سهام، بازار اوراق قرضه و ارز آن را فراهم می کند. برای معاملهگران کوتاهمدت، که میتوانند از چند دقیقه تا چند روز موقعیت داشته باشند، ضروری است از قبل بدانند چه دادههای کلان در یک روز خاص منتشر میشود و کدام بازارها ممکن است تحت تأثیر قرار گیرند. بسیاری از تقویمهای اقتصادی رایگان به صورت آنلاین در دسترس هستند، اما توجه داشته باشید که بهروزرسانیهای دادهها ممکن است چند دقیقه طول بکشد تا ظاهر شود و ممکن است خیلی دیر شود.
تحلیل تکنیکال
برای من، نمودارها صادقانه ترین بازتاب احساسات بازار هستند. آنها قیمتها را در حین معامله ترسیم میکنند، با حرکتهای قیمتی که حاوی اخبار اساسی و همچنین امیدها و ترسهای معاملهگران و سرمایهگذاران است. هر کسی می تواند به نمودارها نگاه کند، اما تجزیه و تحلیل درست و دقیق نمودارها به مهارت و نظم نیاز دارد. بیشتر معاملهگران بر شاخصهای اولیه، روی خود نمودار، مانند حمایت، مقاومت، روندها و الگوهای قیمت تمرکز میکنند، در حالی که دیگران رویکرد پیشرفتهتری را اتخاذ میکنند و شاخصهای فنی مانند نوسانگرها، میانگینهای متحرک یا سایر مطالعات حاصل از فرمولها را اضافه میکنند. به هر حال شما تصمیم به تجزیه و تحلیل نمودارها دارید، باید یک استراتژی معاملاتی ساختاریافته و قوی بسازید، و مطمئن شوید که مجموعه ای ثابت از قوانین را همیشه دنبال می کنید – به خصوص زمانی که قلبتان به شما می گوید «به دنبال یک قانون بزرگ بروید».
روانشناسی تجارت
این تنها جنبه مهم تجارت است و دلیل شماره یک شکست بسیاری از معامله گران است. حفظ آرامش هنگام معامله، در شرایط خوب و بد، ضروری است. در واقع، حفظ کنترل در حالی که یک موقعیت برنده است، اغلب سخت ترین کار است. ما رفتار خود را با زندگی در جامعه می آموزیم، اما اغلب لازم است هنگام معامله رفتار متفاوتی داشته باشیم. برای قرض گرفتن یک نقل قول عالی از وارن بافت: «ما صرفاً سعی میکنیم وقتی دیگران حریص هستند ترسیده باشیم و فقط زمانی که دیگران میترسند، حریص باشیم».
بهترین راه برای حفظ کنترل روانی این است که تا جایی که ممکن است از تصمیمات ذهنی خودداری کنید. به جای اینکه فکر کنید «قیمت قطعاً بالا میرود، پس الان آن را میخرم»، باید سعی کنید روی تصمیمات عینی تمرکز کنید، مانند «اگر قیمت 5 پیپ از 1. 0945 بشکند، من با توقف در قیمت 1. 0950 میخرم. از دست دادن 1. 0910 و هدف 1. 1040. سعی کنید همه چیز را خسته کننده نگه دارید. تجارت هرگز خسته کننده نیست، اما اگر بتوانید به یک برنامه تجاری ساختاریافته پایبند باشید، سطح استرس شما کاهش می یابد و سطح عملکرد شما افزایش می یابد.
مدیریت ریسک
حفظ سرمایه یکی دیگر از عناصر ضروری برای معامله گران موفق است. اگر پولتان تمام شد، باید معامله را متوقف کنید، بنابراین باید محدودیتهای ریسک خود را - بر اساس هر معامله و همچنین برای پرتفوی کلی خود - اصلاح کنید و به آنها پایبند باشید.
به عنوان مثال، ریسک کردن 1٪ از سهام خود در هر معامله، 2٪ در روز و 4٪ در هفته، هرگونه ضرر را در سطوح قابل مدیریت نگه می دارد. اگر ضرر شما به هر یک از این محدودیتها رسید، باید معامله را برای روز یا هفته متوقف کنید. اینها قوانین هستند، نه دستورالعمل، و هرگز نباید شکسته شوند. اگر اجازه دهید زیان ها فراتر از محدودیت های از پیش تعریف شده رشد کنند، درصد بازده مورد نیاز برای بازیابی زیان های شما به طور تصاعدی افزایش می یابد. این فشار روانی را اضافه می کند که به نوبه خود ممکن است منجر به نقض بیشتر قوانین مدیریت ریسک شما شود. پیشگیری بهتر از درمان است، بنابراین محدودیتهای خطر خود را اصلاح کنید و به آنها پایبند باشید... همیشه!